سردار شهید کیامرث احسانی
بسم الله الرحمن الرحیم
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی و یفقهوا قولی(طه-28-25)
ای کسانیکه ایمان آوردهاید، جهت چیست که چون به شما امر میشود برای جهاد در راه خدا بی درنگ خارج شوید، چون بار گران به زمین دل بستهاید. آیا راضی به زندگانی دو روز دنیا عوض حیات ابدی آخرت شدید در صورتیکه متاع دنیا در پیش عالم آخرت اندک و ناچیز است.
با درود و سلام فراوان بر شهدای به خون خفتهای که ایثارگرانه تداوم بخش راه انبیاء و اولیاء خود بودند و با درود و سلام به امت حزبالله و شما برادران و خواهران کلاگرمحله که با حضور خودتان در صحنه، خون شهداء را از هابیل تا حسین(ع) و از حسین(ع) تا حسینیان این زمان پایداری کردید. در این لحظات پایانی که آخرین لحظات عمر خود را میگذرانم، توانستهام اندکی به خویش برگردم و با خدای خودم به تنهایی راز و نیاز کنم. خدایا تو میدانی که قلبم در تاریکی گناهانم تیره وتار گشته و اعمالم موجب خشم و غضب تو گردید و همیشه عقلم مغلوب هوای نفسانی من بوده است. پیروی از دستورات تو کم و پیروی از معصیتها و زشتیها فراوان کردهام، زبانم پایگاهی برای تهمتها ، بدگوییها، غیبتها و ناسزاها و توهینها و شایعهها و گناهان و فحاشیها بوده است.
عمرم در راه گناه و نافرمانی از دستورات تو به تباهی رفته است و با خود جز کولهباری از گناه به پیشگاه تو نیاوردهام و در اجتماع خود جز یک موجود مصرفکننده و مفسد فیالارض بیش نبودهام. خدایا بار گناهانم بر شانههایم سنگینی کرده و خودم را با اعمالم در ردیف اسفلالسافلین قرار دادهام ، از خود بیزار شدهام و هیچکس قادر نیست مرا از منجلابی که خود برای خود ساختهام بیرون بکشد. خدایا هزاران بار توبه کرده و توبه شکستهام، روحم از ناپاکیها و زشتیها آلوده گشته است. پاهایم به خطا رفته و چشمانم به جهت خلاف عمل کرده و عقل و فکرم به گناه اندیشیده است.
خدایا هیچ پناهگاهی ندارم و از کثرت گناهانم دعاهایم بی اثر گشته است و حاجتهایم ناروا گردیده و در عوض تو به من انقلاب اسلامی و امام امت و امت حزبالله را داده و با این همه لطف و نعمتی که در حق من کردی از تو روی گردانیدم، با وجود این خدایا با من چه تدبیر خواهی کرد؟
ای پوشاننده عیبها و ای آگاه به همه غیبتها و ای کشفکننده همه پنهانها که در خلوت ناظر اعمال زشت و ناپسند من بودهای، با من چگونه رفتار خواهی کرد؟
خدایا، گناهانم مرا به قدری در تنگنا قرار داده که قدرت تعقل و اندیشیدن و تفکر در راه تو را از من سلب کرده و راهی جز جهاد در راه تو و شستن گناهانم در حمام خون میدان جنگ برای من است، آخر تو خود گفتهای :آنان که از وطن خود هجرت نمودهاند و از دیار خویش بیرون شده در راه خدا رنج کشیدهاند و جهاد کرده و کشته شدند همانا بدیهای آنان را در پرده لطف خود میپوشانیم و نیز خود گفتهای آنان که در راه خدا کشته میشوند هیچ ترس و اندوهی از گذشته خود نداشته باشند. خدایا اکنون غرق در گناه به سوی تو آمدهام، دلم شکسته و روحم در زندان تنم بیتابی میکند. تمام دربها و راهها به رویم بسته شده است. خدایا دیگر زندگانی این دنیا را نمیخواهم، فیض شهادت را نصیبم گردان و بدین وسیله مرا در پیشگاه روحانیت روسفید گردان. خدایا تو را به حق محمد آل محمد گناهان مرا ببخش و در پرده لطف و رحمت خود بپوشان
در اشک دیدهام، در سوز سینهام، در فریاد اسیر در گلویم، در تنهایی مکتبم و در رهایی از قید و بندها تنها تو را میپرستم و از تو کمک میطلبم، باید از هر چیز جز تو باشد رستن تا به حق پیوستن، حتی اگر از تنگهها و صخرهها در خیزش غیر خموش بل با خروش گذر کردن، همهاش لذتآفرین است، آری لذتآفرین است.
نه لذت عمده این است که تو را یاری رسالت باشدخدایا، بارالها ،ایزدا در همه تنهایی، تنهایی، تنهایی این تو بودی که بنده گنهکارت را یاری میکردی، با همه نالایقی، با همه حب نفس، با همه لذتها ، ای خدا تو مرا در صراطی رهنمون ساز، بر راهی که جز تو نبینم جز تو نپویم و غیر از تو نبویم. د.وست دارم چشمهایم را دشمن در اوج دردش از حدقه درآورد و دستهایم و پاهایم و قلبم و سرم را در سرتاسرجبهه جنگ با گلولههای سرخش قطعه قطعه کند تا درکمال فشار و آزار دشمنان مکتب ببینند که گرچه چشمم و دستها و پاها و قلب و سینه و سرم را از من گرفته اما یک چیز را نگرفته، و ان ایده من است، ایدهای پر از عشق بودن و در عاشقی زیستن، با عشق مردن به مطلق عاشقانه الله دوست دارم شمع باشم در دل شبها بسوزم، روشنی بخشم به جمعی و خودم تنها بسوزم. بگذار تا جسم مرا دشمن مثله گرداند اما عشق مرا نمیتواند.
عشق به نظام جمهوری اسلامی، عشق به امام زمان(عج)، عشق به خمینی روحالله این عصاره همه پاکیها در زمانه همه ناپاکیها، بگذار تلاقی ایران ویران نیستان خموشها، مریدی گنهکار و مرادی جامعالاطراف و هم جامعالاضداد یعنی علی(ع) اشکریزان در دل سنگر ندارد را درد همه که (الهی و ربی من لی غیرک یا رب ارحم ضعف بدنی) و تو ای حسین(ع) ای که تو معشوقی در مسلک عشق صدها عاشقت را به قربانگاه کشاندی، ای سیدالشهداء(ع) که آخرین شب حیات را از دشمن خواستی، نه برای ولای دنیا، با تمام دفاعت که اسفلالسافلین است، بله برای وسال به عقبی با تمام عظمتش چه رسیدند، عبد به معبود همان رسیدن عاشق به معشوق چه که یکی است بدان که امروز جوانان ما تو را رهنمون راه خویش ساختهاند و اینجا است که در خلاصه کلام در عشقی به ولایت با آرزوی شهادت اما با شهامت به اطاعت از امامت، این تداوم راه نبوت سوختم، سوختم، سوختم.
اما چند کلمهای با شما امت حزبالله و برادران و خواهران محله
میدانید در جنگ پیامبران و مسلمانان صدر اسلام پر از حماسهآفرینیهای عاشقان شهادت را در صحنه کربلا میبینیم که چه سان بر یکدیگر سبقت میگیرند و دشمن را به زبونی میکشانند و حماسه میآفرینند و خط سرخ شهادت را زنده نگه میدارند.
برادران و خواهران، اسلام برای زنده ماندن و بقای خود احتیاج به خون دارد و اگر نبود سیل خروشان شهیدان از بدر تا کربلا، شاید اسلام را به گونهای دیگر میدیدیم. از نخستین شرارههای انقلاب اسلامی تا اوجگیری دامنه آن تا پیروزی 22 بهمن و پس از آن نیز همواره این عشق شهادت بوده است که پیروزی ما را نمایانده و اکنون نیز جنگ حق و باطل در جبهاهای جنوب و غرب کشورمان این آتشفشان خشمهای جوانان انقلاب اسلامی است که دشمن را میراند و این خیل شهادتطلبان است که جهانیان را متحیر و متعجب کرده است. کودکانه است نقزنیها و شایعهپراکنیهای بعضی از سرمایهداران و نوکران شرق و غرب چه داخل و چه خارج، که میگویند این همه را کشتند، چرا و چه لزومی دارد این قدر جوانان کشته شوند. به این دایهگان دلسوزتر از مادر بگویید که فراموش کردهاند اگر نبود همین خروش و عصیان که از شوق شهادت آفریده شد، طاغوت هرگز سرنگون نمیگشت. ما در جواب به این سادهلوحان از خدا بیخبران از آیه قرآن استفاده میکنیم که میگوید: گفتند چرا بر ما حکم جنگ را واجب کردی که عمر ما را تا هنگام مرگ طبیعی به تأخیر نیفکنی؟ ای پیامبر به آنان بگو زندگی دنیا بسیار اندک و آخرت سرشار از آنانکه تقوی برگیرند و مسلما بر آنان ستم نخواهد شد و به گروه اول بگو مرگ شما را فرا میگیرد اگرچه در برجهای بسیار محکم استقرار یابید.(نساء-78-77)
ای امت حزبالله دشمن بداند منافقین کوردل، این سر سپردگان غرب و شرق بدانند منافقین این محله کم و بیش دارند دمدرازی میکنند، این زمزمههای دلسوزانه را راه به جایی نیست، زیرا امت انقلاب ما آماده است تا سلاح برگیرند و به جبهه بروند و از طرفی خروش انقلاب اسلامی جز با نبردی دائم با قدرتمندان و سلطهگران در تمام ملل میر نیست و باید بدانیم که ظالم و مظلوم، حق و باطل، زشتی و زیبایی هیچگاه با یکدیگر جمع نمیشوند و اگر روزی چنین شد خدای نکرده حق و باطل با یکدیگر آمیخته گردد.
((ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین))
اما برادران خواهران حزبالله مخصوصا شما جوانان عزیز انجمن اسلامی و گروه مقاومت سفارش میکنم نماز جمعه و دعای کمیل و دیگر دعاهایی که انسان را به قرب الهی نزدیک میکند و ارزش انسان را در آن نهفته است فراموش نکنید. امام امت، این امید مستضعفان جهان را همچون دژی آهنین در میان گیرید. همیشه گوش به فرمان او باشید، با ملیگرایی که اساس بدبختی ملتها از صدر مشروطیت بود و حال هم میباشد و همچنین با منافقین سیهروی مبارزه کنید و با پیروی از امام امت در راه جهانی شدن اسلام و آزادی قدس و فلسطین و جنوب لبنان و دیگر نقاط اسلامی جهان بکوشید.
مرگ بر آمریکا یادتان نرود، از راسترویها و کجرویها مبرا باشید و به صراط مستقیم کمر همت ببندید و از این جهان فانی میروم و امام امت را به شما امانت میسپارم، مبادا با اعمال خود این سید حسینی و فرزند فاطمه زهرا (س) را خدای ناکرده بیازارید که قلب رسول اکرم (ص) را آزردهاید.
با تبریک و تهنیت به تو ای مادر ای چادر بهسر، فریادگر که سالیان دراز سوختی و در ورای حجاب پاکت فرزندانی را پرورش دادی که سربازان امام زمان(عج) و نائب بر حقش بودند. ای که زحمات بیست و چند ساله رنج و مشقت خود یعنی جوانت را به امام و انقلاب و اسلام هدیه کردی، ای خاک پایت بر سر زنان غربزده و بیحجاب باد. ای که در ورای حجاب پاکت قلبی مملو از عشق به اسلام و امام و انقلاب موج میزند آفرین بر تو، من هیچ وقت فرزند خوبد برایت نبودم و اکنون میخواهم با ریختن خون خود در رکاب حسین(ع) زمان تو را در پیشگاه فاطمه زهرا و زینب کبری روسفید گردانم.
پدر و مادرم در شهادت من گریه و زاری مکنید، من راضی نیستم و از شما میخواهم هیچگونه ناراحتی به خود راه ندهید و صبر و بردباری را پیشه خود کنید، چون خداوند با صابران و صبرکنندگان است و اگر خواستید گریه کنید در پناه برای مظلومیت علی اکبر(ع) گریه کنید و از شما میخواهم که در موقع شهادت من دستها را بلند کرده از خدا بخواهید و بگویید این هدیه ناقابل را از ما بپذیر و تو را شکر میکنم که ما را در روز قیامت روسفید گردانی.
ای پدر و مادر عزیز و همسرم، ای کسانیکه در مدت عمر روشنایی چشمان و محرک تپش قلبم بودید، بعد از من فرزندم و همسرم را اول به خدای بیهمتا و بعد به شما میسپارم. در آینده دو دخترم یعنی سمیه عزیز و سمیرا جانم را به چنین پدری آگاه سازید که برای اسلام و میهن اسلامی و در راه قرآن و ندای ((هل من ناصر ینصرنی)) حسین لبیک گفته است و جان خویش را اهدا نمودم. به بچهها بگویید سرشان را در اجتماع چون سروی بالا بگیرند و با افتخار پای بر این خاک بگذارند.
همسرم، امیدوارم که در طول این چند سال زندگی اگر مواردی تندی کردم مرا ببخش، همسرم خداوند از تو راضی باشد، چون من از تو راضی هستم. همسرم، زندگی یک کلاس درس بیش نیست که انسان باید دیر یا زود امتحان پس بدهد و اگر من داوطلب به جبهه برای حق و اسلامعازم شدم، شاید موقع امتحانم فرا رسیده. به هر حال از اینکه تو و فرزندانم را تنها گذاشتهام امیدوارم مرا ببخشی، چون ما ایمان داریم که نگهدار ما خداوند است و چون خدا را قادر مطلق میدانیم پس نگران نباش. امیدوارم بعد از من این دو فرزند یعنی سمیه و سمیرا را خوب تربیت کنی و مثل حضرت زینب استوار و مقاوم باش، آنچه اسلام از یک مادر میخواهد به فرزندم بیاموز و به سمیه بگو که بابا را حلال کن، من در حقش کملطفی کردم و آنچه وظیفه یک پدر بود انجام ندادم. همسرم، برایم گریه نکنی بلکه خوشحال باش، زیرا تو همسر یک شهید داوطلب لبیکگوی حسین زمان هستی، تربیت بچهها به عهده توست، بایستی ........ شوند تا شاید به واسطه آنها به بهشت برویم و باقیات الصالحات شوند. اینها را متکی به خود و مؤمن بار بیاور و از کودکی اوح آنان را با قرآن و ذکر خدا الفت بده.
ای برادران و خواهران عزیز، هوشیار باشید غیر از اسلام و قرآن به چیز دیگر فکر نکنید، هرچه خیر و صلاح انسان است در این کتاب نهفته است و شما نیز سعی کنید که راه خدا را ترویج نمایید و در این راه از جان و مال خویش دریغ نفرمائید و از شما میخواهم که حلالم کنید و پدر و مادر را تنها نگذارید.
اگر پدر و مادر مرا تنها گذاشتهایدمن راضی نمیباشم، گریه برایم نکنید و خوشحال باشید و بگویید این قربانی را در راه حسین(ع) دادهایم، مثل کوه استوار باشید چون اگر گریه کنید منافقان و دشمنان اسلام و انقلاب را خوشحال کردهاید.
شما خواهران، مثل زینب(س) مقاوم و استوار و در مقابل ضد انقلابها سر تسلیم فرود نیاورید. مجددا تقاضا دارم حلالم کنید، پدر این ماموریت را به تو میدهم، از تمام خویشاوندان و دوستان و تمام کسانی که مرا میشناسند طلب حلالیت کنید.
آخرین وصیت من به پدر بزرگوار من
وصی من پدرم است، آنچه که همسرم احتیاج دارد به او بدهید و آنچه احتیاج ندارد بفروشید، خرج نماز و روزه کنید و اگر زیاد آمد به جبهه جنگ بفرستید. اگر قرض دارم بدهید، با همین پول نگذارید روحم آزار ببیند.
در پایان امام عزیز را تنها نگذارید
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
فرزند شما کیامرث احسانی4/3/1364
تاریخ شهادت:9/11/1365
محل شهادت:شلمچه
- ۹۲/۰۶/۱۶
سعادت یار من نبود که روی ماهت را ببینم....اما آنقدر شنیدم از مردانگیت که وجودم از شما سرچشمه میگیرد........
بعد از شهادتت چشمم به این دنیا گشوده شد......
دوست دارممممممممممم......