سردار شهید حمیدرضا رنجبر
و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین لله فان انتهوا فلا عدو ان الا علی الظالمین
و با کافران جهاد کنید تا فتنه و فساد از روی زمین برطرف شود و همه را آیین و دین خدا باشد و اگر از فتنه و جنگ دست کشیدند (با آنها عدالت نمایید) که ستم جز به ستمگران روا نیست.
با نام و با یاد خدا و با سلام و درود و رحمت الهی که بر امام عزیز شهیدان و در خون غلطیدگان اسلام وانقلاب باد و با سلام بر امت شهید پرور و خانواده عزیز شهداء.
این بنده حقیر حمیدرضا رنجبر وصیت خویش را که نکاتی چند و تذکری بیش نیست ابراز میکنم و امیدوارم که موجب رضای خدا مثمر ثمر واقع شود. به دنبال اوجگیری انقلاب به رهبری امام روحالله موسوی و رشد و نمو و نمایان شدن دوباره اسلام عزیز که طی دوران زیاد و قرنها که استعمارگران پلید و جیرهخواران و ابرجنایتکاران را تدریجا به فراموشی سپردند و به هر وسیله و طریقی چه با نام تمدن بزرگ و آزادی بشر و آزادی حجاب و امثالهم، مسلمین را از آن اسلام حقیقی دور ساختهاند و با طلوع و فجر این انقلاب و رهبری آن ......... بزگوار و معرفی اسلام محمدی به مسلمین، این بنده حقیر به این انقلاب پیوستم و به اسلام عزیز که همان ابتدا چون در خانواده مسلمان بدنیا آمده بودم و این هم نعمت بزرگی است، اگر قدرش را بدانیم بیشتر به خدا ایمان آورده و به این انقلاب او اسلام کوشش و جد خویش را افزایش بخشیده تا اینکه چنین زمانی واقع گردید و اینبار استعمارگران شیوه دیگری را الگوی خود قرار داده و جنگ تحمیلی را به ما تحمیل کر دند و این خود موجب جهالت انها است نسبت به دین اسلام و مسلمین، زیرا که آنها هنوز این تشخیص را ندارند که این بندگان تا آخرین قطره خون خود با هر دسیسه و نیرنگی و با هر شیوهای که استعمار در پیش گیرد و مانعی برای پیشبرد انقلاب به وجود آورد، در مقابل ایستاده و مبارزه میکنند و تا آن را بیرون نبرند و از میان برندارند از پا نمینشینند و مهمتر اینکه خداوند بندگانش را عزیز و گرامی داشته و در هر شکلی انها را یاری میکند.
اینجانب با آگاهی کاملی که به شهادت دارم برای دفاع از اسلام و حیثیت انقلاب اسلامی و دفاع از مملکت اسلامی به فرمان بزرگ رهبر انقلاب اسلامی مسلمانان جهان و مرجع عالیقدرم حضرت امام خمینی به جبهه حق علیه باطل شتافتم و امید است که خون ما نهال نوپای انقلاب اسلامی را بارور کند و شهادت ما موجب آگاهی و رشد فکری جامعه جهانی اسلام گردد.
ضمنا این را هم بگویم که من از همان موقعی که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رفتم با شوق و آگاهی و ایمان، شهادت را پذیرا بوده و لباس سبز سپاه را به عنوان کفن سبز خود پذیرفتم.
برادرانم، خواهرانم، دوستان و همسنگرانم، هنگامیکه خبر شهادتم به سمع شما رسید قامتتان را بلند گیرید، همچون سرو استوار و باصلابت باشید چون کوه، ندای الله اکبر و خمینی رهبر سر داده و سخن شهیدان راه خدا را به مردم برسانید که سخن شما پیروی از قرآن و خدا و احکام اسلام و اومر امام عزیز است:
الله اکبر......لا اله الا الله
گاهی از وقتهاست که دلم میگیرد.نمیدانم چرا؟ ولی جوابش را هنگامی میگیرم که بالای کوهی یا تپهای میروم و به این دشت پهناور و کوهها و درهها و این عاشقان اعم از پیر و جوان مینگرم، صحنه کربلا در ذهنم تجلی میکند و تازه میفهمم که چقدر عاشق حسین هستم و چقدر دلم برای حسین و یارانش و بهشت او تنگ شده است. بارها دعا کردهام و شاید هر روز و در هر نماز، که خدایا مرگ مرا شهادتم قرار ده. خدایا من از تکه تکه شدن بدنم نمیترسم، من از ترکشهای خمپاره و گلوله هراسی ندارم و از زیر تانکها و نفربرها له شدن هراسی ندارم، من از این هراس دارم که در این موقعیت که اسلام به خون احتیاج دارد و بهترین عزیزان و دوستان ما به این راه مقدس رفتند من در بستر بمیرم. من فقط از همین هراس دارم که در راه خدا کشته نشوم و به برادران و دوستان عرض میکنم که وصیت من به شما جز اطاعت از امام و احکام الهی نیست و اینکه باز به شما وصیت میکنم که هنگامیکه زیر تابوت مرا میگیرید با خدایتان و با خون شهید عهد ببندید که حتما و تا آنجا که میتوانید به جبهههای نبرد بروید و رزمندگان مظلوم و مسلمان ما را تنها نگذارید که به خدا نعمت است. در این جبههها خداوند خود شاهد است که این را با تمام خلوص میگویم که جبههها دانشگاهی است بس بزرگ و آموزنده و پر از برکات الهی و نعمتهایی است که شاید در هیچ کجا نتوانید آن را بدست آورید یا مشاهده و درک کنید و اگر به سویش نشتابید، بدانید که از رحمت الهی به دور خواهید ماند و باز هم سفارش میکنم بروید و با تمام وجود و مخلصانه بروید. همانطور که قبل هم بعضی از شما رفتهاید.
مادر جان میدانم که داغ فرزند برای مادر خیلی مشکل است ولی من از شما انتظار دارم که مانند بانوی بزرگوار اسلام و همچون مادران دیگری که چندین تن از عزیزان خویش را دادهاند، در برابر مشکلها و داغ فرزندت مقاومت نموده و سکوت را تا حد امکان رعایت کرده تا دشمنان اسلام منافقین و بذلهگویان و امثالهم بدانند که در هر زمانی مادران شیرزن چون شما پیرو فاطمه و زینب هستند و فرزندان خود را با افتخار هدیه اسلام میکنند و البته به شما عرض میکنم که اگر بر این مصیبتها و سختیهای زودگذر این دنیای فانی صبر کنید و آنچه را مکه خدا بر شما مقدر کرده با کمال میل پذیرا باشید، بدانید و آگاه باشید که به نعمتهای ابدی و بیپایان خداوندی خواهید رسید و در دنیا و آخرت بزد پروردگار و رسولالله(ص) و ائمه معصومین، عزیز و مورد احترام خواهید بود. مادرم، خواهرم، همسرم و دیگر عزیزانم خوشحال باشید و چون کوه استوار، لحظهای از خدا مبادا که غافل باشید. خدا خود گواه باشد که در این راه از ته دل وبا تمام وجود میگویم واقعا خوشحال باشید که به آرزوی خود رسیدم. مادرم، خوشا به حال تو لااقل فرزندی را که همانطور خداوند به شما امانت سپرده، به او بازگردانیدهاید به بهترین وجهی اگرخداوند قبول کند انشاءالله.
ای مادران و پدران، ای کسانیکه محمد رسولالله را پیامبر خود و علی(ع) و حسن و حسین را پیشوا و امام، و فاطمه و زینب را الگو مهدی موعود(عج) را اما زمان و روحالله رارهبر خود خود میدانید، مبادا از رفتن فرزندانتان به جبههها جلوگیری کنید که فردا راستش نمیدانم چه بگویم ولی شما فردا جواب خداوند و فاطمه و زینب و جواب خون علیاکبر و علیاصغر و ... راچه خواهید داد.
وبازهم مطلب و نکتهای دیگر
بگیرید و بدینوسیله اسلام را بیشتر ترویج کنید که ما هرچه داریم، دنیا و آخرت ما از همین اسلام و قرآن است و ضمنا برایم بیشتر طلب مغفرت و آمرزش از خدا کنید. همچنین همیشه این دعا را بکنید مخصوصا در نمازهایتان که خداوند این قربانی شما را به حق همان خون حسین(ع) قبول فرماید انشاءالله.
در پایان این آخرین کلامم است که تا آخرین قطره خون خود سنگر اسلام و قرآن را و این جبهههای اسلام و کفرشکن را و سرزمینهای پر از نعمت و برکت الهی را ترک نخواهم گفت، تا گلولهها و خمپارهها و توپ و ترکشهای این بیگانگان از خدا بیخبر امریکایی و اسراییلی و روسی و همدستان آنها چون شربت خنک در گرمای سوزان مرا دریابد که شاید خداوند بدینوسیله گناهانم را ببخشاید.
ضمنا از همه دوستان واهالی و مردم عزیز و خانواده خود طلب عفو و بخشش میکنم، که امیدوارم اگر خطایی و یا اشتباهی و یا نسبت به آنها خلافی کرده مرا ببخشایند و د رآخر آن کتابهایم را به انجمن اسلامی و وسایل دیگر را هم هر طور که خودتان صلاح دیدید. چیزی به آن صورت نداشتم که بگویم و باز اگر میتوانید برایم نماز قضا و روزه بگیرید و بر سر قبرم به خصوص شب اول حتما مرا تنها نگذارید و بر مزارم کلام خدا را بلند بخوانید، قرآن و دعا بخوانید که من از تاریکی قبر و فشار قبر میترسم.
رضیت بالله ربا و بالاسلام دینا و بمحمد صلی الله علیه و آله نبیا و بعلی اماما و بالحسن والحسین و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمد و علی والحسن والخلف الصالح علیهم السلام ائمه و ساده و قاده بهم اتولی و من اعدائهم اتبری ......
خشنودم که خدا پروردگار من است و اسلام دین من و حضرت محمد که درود و سلام خدا بر اوآلش باد پیغمبر من است و حضرت علی امام من و حسن و حسین(ع) و فرزند شایسته او حضرت مهدی(عج) که درود هدا بر ایشان باد، پیشوایان و آقایان و رهبران من هستند، با ایشان دوستی کنیم و از دشمنان ایشان بیزاری میجویم. والسلام علیکم و رحمتالله و برکاته.
حمیدرضا رنجبر21/11/1361منالله التوفیق.
تاریخ شهادت: 15/2/1362
محل شهادت: جفیر
- ۹۲/۰۶/۱۷
دوست دارم...
ندیدمت...حست نکردم...اما منتظر دیدارت در آن دیار زیبا هستم..........