مردان آسمانی

خاطرات،وصیتنامه و زندگینامه شهدای روستای کلاگرمحله شهرستان قائم شهر

مردان آسمانی

خاطرات،وصیتنامه و زندگینامه شهدای روستای کلاگرمحله شهرستان قائم شهر

مردان آسمانی

مردان غیور قصه ها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
دیروز به خاطر خدا میرفتید
امروز به خاطر خدا برگردید

بایگانی

شهیدعلی اکبر خانقلی

چهارشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۵۴ ق.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم

الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله و الذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فقاتلون اولیاء الشیطان کان ضعیفا

با درود و سلام به ارواح پاک طیبه شهدای اسلام از صدر تا کربلای حسینی و شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و شهدای مضلوم هفتم تیر و هشتم شهریور، به خصوص شهدای محلمان و با درود و سلام بر منجی عالم بشریت امام زمان(عج) نائب بر حقش روح خدا خمینی کبیر و سلام و درود به تمامی رزمندگان جبهه نور علیه ظلمت و امت شهیدپرور.

خدایا می­خواهم چند کلمه­ای را به عنوان وصیت­نامه بر روی کاغذ بیاورم، هر چند که چیز ناچیز در مقابل امت اسلامی هستم. باشد که خداوند یاریمان کند تا بتوانیم سربازی کوچک برای امام زمان(عج) باشیم.     به­ نام خدا، به نام آنکه شکافنده شب است و از میان تاریکی نور را می­افزاید و به کسانیکه در راه خدا جهاد می­کنند و کشته شدند وعده بهشت داده شده و آینده­ای روشن برای آنها برسیم شده است.

ای کاش در خود لیاقت چنین مرگ را می­دیدم و می­دانستم که شهید خواهم شد. می­ترسم که لیاقت که لیاقت چنین آزمایش عظیمی را نداشته باشم، پس بار خدایا مرا توفیق ده تا با لباس خاکی و با خون سرخم میهن اسلامی­ام را از لوث وجود بیگانه خارج سازم. پروردگارا من جبهه­های جنگ را برای خود یک نعمت الهی می­دانم و در این نعمت بزرگ راه و روش جهاد و شهادت حسین بن علی(ع) را دریافتم که با آغوش باز از آن استقبال می­کنم، خداوندا تمامی گناهان مرا که تو به آن واقفی و واقفم ببخش، امیدوارم تا لحظه آخری که در این دار فانی خواهم بود بتوانم حق و باطل را به خوبی تفکیک نمایم و ذره­ای در ایمانم خلل وارد نباشد. پروردگارا، ای صاحب اختیار مومنان و ای نهایت آرزوهای عارفان، ای فریادرس فریادخواهان، ای محبوب راست­گویان و ای خدای جهانیان، گواه باش در این دنیا به ظاهر در تنهایی زیستم ولی تورا بهترین دوست­های عروج و عشق یافتم، پس مرا به سویت فرا خوان زیرا انقدر گناهکارم که خودم از خودم شرمنده هستم، چون زمانی که برادران رزمنده­ام در میدان­های نبرد می­جنگیدند و با اینکه ناله­های پیرزنان و پیرمردان و کودکان کشور اسلامی­ام را در زیر خروارها خاک به گوش خود حس می­کردم و با اینکه ناله­ها و زجه­های دلخراش مسلمانان محروم از فلسطین، لبنان، اریتره، فیلیپین، آفریقا و دیگر کشورهای اسلامی لمس و احساس می­کردم، به عنوان یک مسلمان اهمیت نمی­دادم.

بارخدایا چه جوابی درام که بدهم، پس در این دنیا مرا آنقدر در رنج و عذاب قرار ده زیرا بدن فرسوده­ام طاقت عذاب آخرت را ندارد. امت عزیزم، قلم بیانم در مقابل شما کوچک و ناتوان می­باشد از ایثارگری شما، از جانبازی شما و فداکاری شما و رشادت وروح شهادت­طلبی شما. ولی به عنوان یک مسلمان می­گویم که هر قطره خون شهیدان اسلام خواستار عظیمت شما به جبهه­های جنگ برای حاکمیت دین الله می­باشد. مگر قرآن کریم نمی­فرماید: یا ایها الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل­الله.

ای کسانیکه ایمان آورده­اید هجرت کنید در راه خدا از جان مالتان پس به­ پا خیزید که فردا دیر می­باشد و اگر امروز سکوت کنید برای اندیشیدن شاید فردا دیر باشد. اندیشیدم که زندگی چیست و چرا زندگی می­کنم و هدف واقعی در زندگی چیست؟ مسلما هدف در زتدگی نمی­تواند رسیدن به آخرین درجه تحصیلی یا رسیدن به ثروت سرشار باشد یا ازدواج و تشکیل عائله. تمامی این حوادثی است که به نسبت در زندگی روزمره اتفاق می­افتد و نمی­تواند بزرگترین هدف و جاودانه­ترین امید برای حیات باشد، پس بیایید به ندای امام عزیز لبیک گوییم که ندای حسین(ع) در صحرای کربلا می­باشد.

دست اتحاد و برادری با یکدیگر بگیرید و پرچم توحید را در سراسر گیتی به اهتزاز درآورید. دشمنان اسلام باید بدانند که هر مسلمان ایرانی با خون سرخ خود به اسلام و امام عزیز بیعت بسته است. پس بیایید منافقین و ایادی استکبار، هرگز نمی­توانید هدف یک مسلمان واقعی را از او بگیرید و این را بدانید که هر قطره خون این عزیزان ندا می­دهد تا خون در رگ ماست  خمینی رهبر ماست.

چند کلمه­ای برای خانواده­ام

پدر و مادر عزیزم، امیدوارم که مرا ببخشید. هیچ وقت زحمت­های شما را فراموش نکردم و امیدوارم که خداوند به شما صبر عطا بکند. شاید فرزند خوبی برایتان نبودم، دوست دارم که در مراسم من جشن و سرور برپا کنید که خداوند قربانی شما را قبول بفرماید. از شهادت من گریه نکنید که من  هیچ هستم، گریه را برای حسین و یاران باوفایش کنید.

مادر عزیزم، واقعا تو را دوست دارم شیرت را حلال بگردان و لباس نو بپوش که دشمنان اسلام فکر کنند که عروسی پسرت می­باشد، اما برادران سنگر اسلام را خالی نکنید و همیشهدر صحنه باشید و اما خواهرانم تنها یک کلمه را برای شما بازگو می­کنم. سوگند به خدا ، سوگند به رسول­الله و سوگند به معصومین که حجاتان از خون شهیدان بالاتر و باارزش­تر است. اما حجاب همراه با ایمان و جهاد در راه خدا باشد. در خاتمه با چشمانی اشک­بار و بادلی شکسته تنها آرزویم حلالیت از یکایک شما اهالی محترم روستایم می­باشد و دست اتحاد به یکدیگر بدهید که دشمنان اسلام در کمین می­باشند. برادران عزیز انجمن و بسیج، امیدوارم که همیشه در صحنه باشید، بودن شما در صحنه یأس و ناامیدی به دشمنان اسلام می­باشد. شما باید قدر یکدیگر را بدانید که بعد از مرگ آنها نمی­توانید آنها را دریابید و دیگر عرضی ندارم به جز آرزوی فتح و پیروزی رزمندگان و طول عمر برای امام عزیز و صبر و استقامت برای تمامی خانواده­های شهداء و معلولین و مجروحین و مفقودین و اسرائ و رزمندگان.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی(عج) خمینی را نگهدار

والسلام علیکم رحمه­الله و برکاته.

بنده حقیر علی­اکبر خانقلی22/11/1366

تاریخ شهادت:28/12/1366

محل شهادت:حلبچه

  • مردان آسمانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی