مردان آسمانی

خاطرات،وصیتنامه و زندگینامه شهدای روستای کلاگرمحله شهرستان قائم شهر

مردان آسمانی

خاطرات،وصیتنامه و زندگینامه شهدای روستای کلاگرمحله شهرستان قائم شهر

مردان آسمانی

مردان غیور قصه ها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
دیروز به خاطر خدا میرفتید
امروز به خاطر خدا برگردید

بایگانی

سردار شهید علی اصغر خنکدار

دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۵۰ ق.ظ

 خنکدار                                

بسم الله الرحمن الرحیم

سبحان من یرانی و یعرفه مکانی ، یسمع کلامی و یرزقنی و لاینسانی

خدایا نمی­دانم چه بنویسم و چه بگویم، می­خواهم بگویم که ای خدا گناه زیاد کرده­ام، معصیت زیاد کرده­ام مرا عفو کن، مرا ببخش و مرا شامل الطاف رحمت بیکران خودت قرار بده، مرا در رضوان جای ده و به من منت بگذار .و با شهداء و صلحا و انبیاء محشور گردان انشاء­الله.

خدایا به یگانگی تو اقرار می­کنم و به پیامبری پیامبر تو تسلیم هستم و به امامت ائمه اعتقاد دارم و شهادت می­دهم که اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و به امام حسین(ع) می­گویم که حسین جان شهادت می­دهم که اشهد ان قد اقمت الصلاه و آتیت الزکوه و امرت بالمعروف نهیت عن المنکر، حسین جان به راه پاک تو اقرار دارم، می­خواهم که مرا جزء سالکان طریقت تو قرار دهد و خونم را برای نهال اسلام بریزد، خدایا در این آخرین لحظات شروع عملیات از تو می­خواهم که ما را کنی و پرده بر روی اعمال بد ما بکشی و شامل شهادت رسول و ائمه و شهدا قرار دهی. وصیت­نامه­ام را اینگونه بگویم که خانه­ام را تکمیل کنید و به زنم و بچه­هایم بدهید و به اسم حمید بکنید. از حقوقم بدهکاریهایم را بدهید و وامهایم را که دارم بپردازید.

شب اول قبر مرا فراموش نکنید و به همسرم سفارش می­کنم صابر و ثابت­قدم باش و توکل بر خدا کن و از خدا بخواه که بر ما بهشت و به شما صبر عنایت فرماید. خدا گواه است که من اقرار می­کنم که در حق تو من کم­کار کرده­ام و حق همسری را به جا نیاوردم و تو را اذیت کردم، تو را به خون حسین(ع) مرا عفو کن و مرا ببخش.

پدر و مادرم شما را به مظلومیت حسین(ع) مرا عفو کنید و ببخشید که شما را زیاد اذیت کردم و فرزند خوبی برای شما نبودم و تکلیف فرزندی را انجام ندادم، مرا فراموش نکنید و به رفقایم بگویید که؛ پدر و مادرم را فراموش نکنید، به خانواده­های شهداء سرکشی کنید و آنها را دلداری بدهید و از همه مهمتر سنگر جبهه را پر کنید و بیشتر و فعالتر شرکت کنید و قدر همدیگر را بدانید و برای همدیگر احترام شخصیت قائل شوید، تا خدا قلوب شما را به یکدیگر نزدیکتر کند. از همه شما التماس دعا دارم برایم طلب عفو کنید. یک نفر مامور شود که از چهل مومن برایم طلب عفو کند و برایم نوشته بگیرد و بر سر قبرم بگذارید، چهل نفر گواهی دهندکه انشاء­الله خدا عفو کند. خدایا اعمال ما را خالص بگردان و ما را مخلص بمیران، ما را عاشق بمیران، ما را شهید بمیران. خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار.

التماس دعا

علی­اصغر خنکدار-29 جمادی­الاول 1409-20 بهمن 1364

(یک روز قبل از شهادت)

 

 

بسمه تعالی

بارالها، بار پروردگارا تو را سپاس می­گذارم که این بنده گنهکار را فرصتی دیگر عنایت کردی تا بتوانم با خود بیاندیشم و از کرده ­های خلاف خویش پشیمان و با توکل بر خدای بزرگ برای رضای معبود خویش استغفار و طلب عفو و بخشش برای خویش نمایم.

خدایا، معبودا ، بارالها به تقصیر خویش اعتراف کرده­ام و این­بار نیز می­گویم و می­نویسم که انسانی گنهکارم، هیچ راهی برای خود نمی­بینم و تنها روزنه امیدم به توست و خدایا فقط تو را می­پرستم از تو یاری می­جویم. خدایا بنده­ای حقیر و ضعیفم و تحمل آتش­هایی را که تجسم اعمال خلاف من می­باشد را ندارم، دستم را بگیر و مرا در این امتحان الهی موفق کن و قلم عفو بر جرائم بکش.

الهی به حق هشت و چهارت

زمان بگذشته دیدی ندیدی

و خدایا چشم طمع به بهشت تو نیز ندارم، زیرا که خدایا عبادتهایم را برای این به درگاهت می­کنم که تو را لایق عبادت میدانم و تو را عادل می­دانم و می­دانم که تنها بودن در جوار تو، سعادت حضور در قیامت تو است که انسان را سعادتمند می­کند. خدایا، سالها و ماههاست که به دنبال دست یافتن به وصال خویش، شهرها و آبادیها و کوهها و جنگل­ها و دشت­ها و بیابان­ها را پشت سر گذاشته­ام، با کاروانی از دوستان و عزیزان حرکت کردم. در هر مسیری، بر سر هر کوهی و برزنی از یکی که عاشق تو و مخلص تو بود جدا گشتم. یک یکشان به سوی جوار حق پرواز کردند و شهد شهادت نوشیدند.

در جنگلها به یاد عزیز، در کوهها به یاد یاری مهربان، در صحرا و شن­زار به یاد سردارانی و ............. شال عزا بر گردن نهادیم و همیشه در این فکر بودم که چگونه می­توان آنان شده، چگونه می­توان عاشق شد. عاشق الله، شیفته الله، آری خدای مهربان این بار نیز در آب­های هور دنبال رسیدن به وصال خویش حرکت کردم، شاید به آرزوی خویش دست یابم. خدایا اگر مرا در زیر آب­ها خفه کنند، اگر تمامی هور را ظرفی از آتش سازند و مرا در میان آن پرتاب نمایند، اگر گلوله­های سربین دشمن بدکین قلبهای مرا سوراخ کند همه این­ها را به عشق دیدار تو با جان و دل می­پذیرم و آماده پذیرایی تمام مشکلات در مسیر تو هستم و تنها انتظار و آرزویم در تحمل این سختی­ها دیدار وجه­الله و رسیدن به وصال معبود می­باشد.

الها دوری خانه، زن و فرزند را، خدایا گلوله­های سربین دشمن را، خدایا بی­خوابی­های فراوان راتحمل می­کنم ولی دوری تو را حتی یک لحظه تحمل نخواهم کردو خدایا تو را سپاس می­گذارم که این­بار سعادت را نصیب کردی تا در یک تلاش برای برپایی عدل و قسط در جامعه شرکت داشمه باشم و آرزو دارم خالصانه از من بپذیری. وصیت­هایم را اینگونه آغاز می­کنم، اسلام را تنها مکتب رحق جامعه می­دانم و تنها دین نجات­بخش می­دانم و برای اجرای احکام آن تمامی سختی­ها را همچون شربت شیرین بر عمق جان خویش می­پذیرم. بارالها، از این آیه عزم خویش را جزم نمودم تا به آن جامه عمل بپوشانم و اعتقاد دارم که جنگ را تا نابودی دشمن و رفع فتنه در عالم باید ادامه داد و در این مسیر پیروزی حتمی است انشاء­الله.

امت اسلام،مردم ایران، دوستان و آشنایان جنگ را سرلوحه امور خویش قرار دهید و شهادتم را وسیله­ای سازید برای تقویت بیشتر جبهه­ها و ثابت کنید که جای خالی هر شهیدی هزاران لاله سرخ روییده می­شود که با نورانیت خویش ظلمت­ها را به نابودی قهقهرا می­کشاند.

هنگامیکه خبر شهادتم را شنیدید به یاد سنگر خالی من و اسلحه بر زمین افتاده­ام باشید و برای پر کردن سنگر و برداشتن سلاحم کمر همت ببندید و روانه جبهه­ها گردید و تنور جنگ را گرم نگه دارید، زیرا که به قول امام عزیز جنگ برایمان یک نعمت است، سپاه راخانه خویش می­دانم و افتخار می­کنم که در اینم لباس درآمده­ام و با جان ودل در آن برای رضای خدا مشغول انجام وظیفه هستم و شهادت در این لباس مقدس را افتخاری برای خویش می­دانم زیرا به قول امام علی(ع) لباس سربازی جامه فاخر است که در دنیا عافیت و در آخرت خرید بهشت خواهد بود انشاء­الله.

پیامم به مسئولین پهر و کشور اینکه جنگ را سرلوحه امور قرار دهید و با حضور فعال خود در جبهه و حمایت همه­جانبه از بسیجیان دلاور، هر اداره و سازمان و نهادی را به سنگری از سنگرهای میدان نبرد بر علیه سلطه استعمار مبدل سازید و به آنهایی که نغمه شوم صلح را سر می­دهند می­گوییم که ما صلحی را می­خواهیم که رعایت عدالت در آن بشود و ان محاکمه متجاوز و احقاق حقوق دو ملت ایران و عراق می­باشد. پدر و مادر خوبم، از این­که نتوانستم در هنگامیکه نیاز شدیدی به من داشتید در کنار شما باشم از شما عذرخواهی می­کنم از شما طلب عفو و بخشش را دارم.

زیرا که زمان را اینگونه تشخیص دادم و باید به ندای هل من ناصر ینصرنی امام لبیک می­گفتم، زیرا که تمام اسلام در مقابل تمامی کفر قرار گرفته بود و باید با تمامی قدرت وارد میدان شده ولی این را بگویم که همیشه شرم داشتم بخاطر زحمات طاقت­فرسای شما در چشمان شما بنگرم و امیدوارم که مرا عفو نمایید و از خدا بخواهید که این قربانی را از شما بپذیرد انشاء­الله.

همسر خوبم، ای که همچون نوری در زندگی من درخشیدی و مرا از ظلمتهای زیادی رهایی بخشیدی، افتخار می­کنم که با تو زندگی خویش را آغاز کردم زیرا که همچون فرشته رحمت بر من نازل شدی و از صبر و شکیبایی تو درسها گرفتم. می­دانم که حق همسری را هیچ برای تو به جا نیاوردم و در سخت­ترین زمان­ها تو را با کمترین امکانات تنها گذاشته­ام، مرا عفو کن و بگو که ای خدا این قربانی را از من بپذیر.

فرزندانم را چون حماسه­سازان کربلا پرورش بده، حمیدم را حسین­وار و معصومه خوبم را زینب­وار در مسیر الله بزرگشان ساز و آنها را انسانهایی بلند همت و والامقام تربیت کن. حمید را انشاء­الله به حوزه بفرست و معصومه را در کنار خودت داشته باش تا مونس شب­های تار همدم لحظات تنهایی تو باشد.

برادرانم، افتخار بر این دارم که چون شما برادرانی دارم و در مقابل شما احساس ضعف می­کنم زیرا که در نزد خدا مقرب­ترید. جنگ را فراموش نکنید و امام را تنها نگذارید. گروه­گراییها و .......... مختلف را محکوم ساخته، در خط امام امت گام بردارید و با مخالفان این خط هیچ سازش و سستی به خود راه ندهید.

خواهرانم، حجاب را فراموش نکنید و در هر مکانی که هستید جنگ را و رزمندگان را فراموش نکنید و امام را دعا کنید. فرزندانتان را عالم و جنگجو بسلزید انشاء­الله.

ای دوستان خوبم، خط فقط خط امام. این شعار را همیشه در ذهن خویش داشته باشید، امام را بخواهید ، جنگ را فراموش نکنید، جبهه­ها را گرم نگه دارید و با مخالفان خط امام و با مخالفان جنگ هیچ سر دوستی وسازش  نداشته باشید. در انتخاب دوست و رفیق نهایت تلاش را بکنید و از سازمانها و جهت­های مختلف به کلی بپرهیزید. در کنار یکدیگر در خط امام در انجمن اسلامی و گروه مقاومت محل فعاایت کنید و عوامل اختلاف را از خود دور کنید. از همه دوستان و آشنایان التماس دعا دارم، مرا فراموش نکنید. همه­تان در همین لحظه از خدا بخواهید که گناهان مرا ببخشد و مرا با شهداء کربلا محشور گند انشاء­الله.

شب اول قبر مرا فراموش نکنید، غروب­های جمعه سر مزارم فاتحه­ای بخوانید و به احکام اسلام بیشتر پایبند باشید و در براگزاری مراسم مذهبی و عزاداری بیشتر تلاش کنید. ترسم از فشار قبر زیاد است، با دعا و قرآن خواندن بر روی قبرم از خدا بخواهید که از گناهانم درگذرد. خانواده­های شهداء و مفقودین و مجروحین و اسراء و رزمندگان را فراموش نکنید، انجمن و گروه مقاومت را تنها نگذارید، مسجد را حتما پر کنید و از آن سنگری بسازید برای کمک به جبهه­ها و مقابله با فساد و ظلم و فشارهای گروهک­های ملحد و غیر خط امام انشاء­الله.

در پایان بار دیگر از همه شما التماس دعا دارم، از همه دوستان و آشنایان و فامیلها می­خواهم که اگر حقی بر گردن من دارند و یا اگر غیبتی از آنها کردم مرا عفو کنید و برایم طلب آمرزش نمایید. اگر کسی پولی لز من طلب دارد به خانه­ام بگوید و از حقوقم بگیرد. التماس دعا از همه شما، شب اول قبر را فراموش نکنید و روزهای جمعه سری به قبرم بزنید.

بنده خدا علی­اصغر خنکدار

23/3/1364    ساعت 1:15

 

 

تاریخ شهادت:21/11/1364

محل شهادت:فاو

  • مردان آسمانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی