مردان آسمانی

خاطرات،وصیتنامه و زندگینامه شهدای روستای کلاگرمحله شهرستان قائم شهر

مردان آسمانی

خاطرات،وصیتنامه و زندگینامه شهدای روستای کلاگرمحله شهرستان قائم شهر

مردان آسمانی

مردان غیور قصه ها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
دیروز به خاطر خدا میرفتید
امروز به خاطر خدا برگردید

بایگانی

شهید حاج محمدرضا اسماعیل زاده

سه شنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۴۶ ب.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم

و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین لله(بقره-193)

با کافران جهاد کنید تا فتنه و فساد از روی زمین برطرف شود و همه را آئین خدا باشد

 

هم­اکنون قلم در دست گرفتم و مشغول نوشتن هستم. به یاد دارم که چندین بار قلم را در دست گرفتم و بر روی ورق لغزاندم، وصیت­نامه خود را نوشتم و در انتظار شهادت هستم ولی تا کنون به این درجه دست نیافتم، هرچند بودند یاران .و دوستان و همسنگرانی که در کنار هم بودیم که بسوی شهادت شتافتند و به لقاء­الله پیوستند ولی من ماندم.

چون آنها سبکبالانی بودند که توشه لازم را جهت سفر طولانی جمع کرده و خود را مهیای پرواز نموده بودند و در حقیقت وابستگیهای خود را از دنیا که قفسی برایشان محسوب می­شد کندند و خود را سبک ساختند و به سوی ملکوت اعلی پرواز نمودند، اما چه کنم من سنگین بال بودم و ماندم و گناهانم مانع از پروازم به سوی معبود گردید. شاید هم خداوند از روی رحمت و بخشش خود فرصت دیگری به من داد تا بتوانم توشه لازم را جمع کرده و خود را سبکبال سازم و بتوانم خود را به قافله سبکبالان برسانم انشاء­الله.

ای امت عزیز ایثارگر، فداکاری­های شما آنقدر زیاد است که قادر به زبان آوردن آن نیستم و اجر آن آنقدر عظیم است که خدا بایستی بدهد. ای امت عزیز، انقلاب اسلامی ما با حضور شما در صحنه و پیروزی خالصانه و عاشقانه از ولایت فقیه روی پای خود خواهد ایستاد.

برادران عزیز، به فرمان امام خمینی(ره) که در حقیقت خلیفه­الله و نائب امام زمان(عج) بر روی زمین است لبیک گویید و به سوی جبهه­های نبرد، چه در خلیج فارس و چه در جنوب و غرب کشورمان حرکت کنید. برادران و خواهرانم، همچنان که مرگ به سوی من آمد خلاصه روزی خواهد رسید که نوبت یک­یک شما بشود، پس ای برادران و خواهرانم خود را مهیای مرگ کنید و حساب خود را قبل از آنکه به حسابتان برسند برسید و وابستگی خود را به دنیا کم کنید و تقوی الهی پیشه کنید که تنها راه سعادتمندی در دنیا و آخرت این است. مادرم، می­دانم که شنیدن خبر شهادتم شما را خوشحال می­کند و شما خدا را سپاس می­گویید زیرا که با شهادتم افتخار بزرگی نسیبم کردید. مادرم، راهی که من در آن قدم نهادم، راه امام حسین(ع) و یاران فداکار اوست، راهی است که خدا مرا به آن فرمان می­داد، راهی است که حسین زمان از من یاری می­خواست، مادرم راهی که من گام زدم راهی بود که خدا مرا برای آن خلق کرده بود و تو در دامان پاک خود مرا برای آن پرورش دادی و من با چشم باز و با افتخار بر آن قدم برداشتم و امیدوارم خداوند بزرگ هم اینقدر مرا که هرچند کوچک هستم برای اسلام قبول کند. مادر از شما تشکر می­کنم که بعد از فوت پدرم، هم جای پدر و هم جای مادر از من نگهداری نموده­ای، ولی چه کنم که این انقلاب نوپای اسلامی نیاز به نگهبانی داشت و من برای نگهبانی از انقلاب اسلامی به سوی جبهه­ها حرکت نمودم. مادر، امیدوارم که مرا ببخشید چون من فرزند خوبی برای شما نبودم و امیدوارم که از من راضی باشید انشاء­الله.

همسرم، امیدوارم که بعد از شهادتم فرزندان مرا خوب نگهداری کنید و به انقلاب اسلامی تحویل دهید و شما با حجاب خود و با مشتهای محکم خود بر دهان شرق و غرب بزنید. همسرم، امیدوارم که از من گنهکار راضی باشید چون در حق تو خوبی نکردم. همسرم، به پسرم بگو که بعد از شهادتم اسلحه مرا بگیرد و راه مرا ادامه دهد و به دخترم بگو بعد از شهادت من راه مرا با حجاب خود و با مشتهای محکم خود چه در سنگر مدرسه و چه در سنگر تربیت ادامه دهد انشاء­الله.

در آخر از محلی­های خود می­خواهم که ادامه­دهنده را شهیدان باشند و اسلحه به زمین افتاده آنها را بردارند و به جبهه بروند تا شر کفر را از سر مسلمانان بردارند و در آخر نسبت به شما بدی یا خلافی کرده­ام مرا ببخشید و در آخر از خانواده­ خود می­خواهم که اگر می­توانند برای من نماز و روزه قضا بگیرند انشاء­الله.

 

حاج محمدرضا اسماعیل­زاده

هفت­تپه     14/11/1364

تاریخ شهادت: 28/12/1366

محل شهادت: حلبچه

  • مردان آسمانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی